تسلیت شهادت باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر ع
یا حضرت معصومه ، ای يادگار زهرا
بزم عــزا به پا کــن، امشب برای بابا
ای شیعـیان بیـارید عطر وگلاب وقرآن
موسی بن جعفر آزاد، گرديده زکنج زندان
شهادت غریبانه امام کاظم(ع) بر شیعیان حضرتش تسلیت باد.
یا حضرت معصومه ، ای يادگار زهرا
بزم عــزا به پا کــن، امشب برای بابا
ای شیعـیان بیـارید عطر وگلاب وقرآن
موسی بن جعفر آزاد، گرديده زکنج زندان
شهادت غریبانه امام کاظم(ع) بر شیعیان حضرتش تسلیت باد.
پدر لـطــف خــدا برآدمـــيزاد
پدر کانون مهر وعشق وامداد
پدر مشـــکل گشای خانواده
پدر يک قـــهرمان فوق العاده
پدر سرخ می کند صورت به سیلی
رخ فرزند نگــردد زرد وسيلی
پدر لطف خدا روی زمين است
هميشه لایق صد آفرين است
خوشا آنان پــدر در خانه دارند
درون خانه يک پـــروانه دارند
سلامتی پدران در قید حیات صلوات.
شادی پدران از رحلت کرده فاتحه .
هر انسانی دو آموزنده دارد:
يکی روزگار وديگر آموزگار.
اولی به بهاي زندگی ات ودومی به بهای زندگی اش.
امروزه علت اصلی اختلافات زوجين عدم اطمينان به يکديگر است.
خانم گرامی : به همسرتان اطمينان کنيد ، چون وقتی به او اطمينان می کنيد به ايشان قوت قلب واميد به زندگی می بخشيد.
با تشکر
="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">اين جا مکه مکرمه است.. و امروز جمعه.. 20 جمادي الثاني.. از سال هشتم قبل از هجرت.
شب در سحرگاهان پنهان شد.. و فجر صادق به سوي کرانه روزي زيبا روانه گشت. خانه نبوت در اين روز فرخنده که روز آدينه و عيد است و روز شادي منتظر مهمان است.. آن هم چه مهماني! محمد و خديجه هر دو، لحظه شماري مي کنند که بار درخت نبوت را برگيرند.
ناگهان گل هاي وجود شکوفا شده به عطر افشاني مي پردازند. نسيم مي وزد..
پرندگان هوا نغمه سرايي مي کنند..
فرشتگان سپاسگزارانه سر به سجده مي افکنند.
در آن روز فرخنده و زيبا، همراه با هلهله ملائک، پرفروغ ترين شعاع نور محمد، طلوع مي کند.
و.. زهرا به دنيا به مي آيد..
پدرش به او مي نگرد، گويا به آيينه نگريسته؛ خود را در سيماي دخترش مي بيند.. خود را با تمام وجود:
با سيما.. با شکل.. با شمايل.. با رنگ..
با زيبايي.. با اخلاق.. با منش.. و با منطق.
او آن چنان به اين دختر، از هر نظر، شباهت دارد که گويا او پدر را به دنيا آورده! و اءم اءبيها است. يا اين که دو روح اندر يک بدن؛ نه! اشتباه نکنم؛ يک روح است در دو بدن! او آيينه تمام نماي پدر است و همه فضايل و ملکات اخلاقي و معنوي و وارث حقيقي همه خوبي ها و برتريها و کمال ها.
گل خوشبوي محمدي است که گل هاي معطر روزگار را تحت الشعاع قرار داده. گلي است که بوي خوش عطرش آسمان و زمين وجود را تا برقرار است فرا مي گيرد و اگر کسي اين بوي عطر را استشمام نکند، خود مشکلي دارد که بايد به سامان دهي خويشتن بپردازد! به هر حال، زهرا زاده شد. پدر و مادر خرسندي غير قابل توصيفي داشتند. گرمي وجود زهرا قلب پيامبر را حرارت بخشيد و سيمايش از خوشحالي، فرخنده و گلگون شد. و فروغ نورش تابش آفتاب را شرمسار کرد.
محمد و خديجه که پيوسته شکوفايي گل محمدي را مي ديدند، بر سرور و خرسنديشان افزوده مي شد. راستي مگر نه هر پدر و مادري از ديدن فرزندشان خوشحال مي شوند و احساس خوشبختي و سعادت مي نمايند؟ ولي در اين جا، مطلب فراتر از اين است، زيرا پيامبر نه تنها خوشحال است که براي اين فرزند، عظمت و مقامي والا قايل است، چرا که فاطمه نه تنها دختر اين پدر است که دختر برترين انسان روي زمين است. او دختر خاتم المرسلين است. او از چنان حسب و نسب و شخصيت و مقامي برخوردار است که هيچ کس به آن مقام نخواهد رسيد.
و اگر پيامبر دست زهرا را مي بوسد و براي او احترام فراواني قايل است، براي اين است که: زهرا مادر عترت طاهره است و يازده امام از اين وجود مقدس به دنيا خواهند آمد.
اگر پيامبر زهرا را تعظيم و تکريم مي کند، براي اين که زهرا صدف گوهر ولايت و کانون آفتاب امامت است.
اگر زهرا مورد تقدير و ستايش پيامبر است، براي اين که زهرا مجسمه خواستارهاي قرآن و نماينده احکام اسلام است.. و زهرا عصاره عفت و عصمت و پاکدامني و تقوا و پارسايي و فضيلت است.
اگر پيامبر هر صبحگاهان به در خانه زهرا مي آيد و (السلام عليکم يا اءهل البيت) سر مي دهد، براي اين که ذريه پاک پيامبر از مجلي و مشکات زهراي اطهر باقي و برقرار خواهد ماند چه او تفسير انا اعطيناک الکوثر است. اگر پيامبر پيش و پس از هر سفري به در خانه زهرا ميآيد و بر پيشاني مبارکش بوسه مي زند، به خاطر اين است که زهرا اختر سپهر رسالت و صدرنشين بساط پروردگار و گوهر شهوار کائنات و درخشنده ترين ستاره فاک ايزد منان و نقطه پرگار همه فضيلت ها و خوبي ها و در يک کلمه محور همه کمال ها است.
اگر پيامبر براي زهرا آن همه عظمت و مقام قايل است براي اين است که زهرا پس از او نخستين مدافع و پشتيبان رسالت و ولايت خواهد بود و صداي رساي حق و حقيقت و حامي نبوت و امامت.
اگر پيامبر (فداها اءبوها) مي گويد و به احترام اين فرزند بر دستش بوسه مي زند که هيچ پدري هرگز دست دخترش را نبوسيده است به خاطر اين است که: اين دست از حق علي و جانشين و وارث پيامبر دفاع خواهد کرد تا آن جا که از ستم دشمنان پهلويش مي شکند.
اگر پيامبر که تمام فرشتگان و کائنات ارضي و سمايي برايش تعظيم مي کنند، در برابر زهرا خم مي شود و او را تعظيم و تجليل مي کند، به خاطر اين است که: زهرا فروغي از نور نبوت است که اگر نبوت به محمد ختم نمي شد، زهرا خود يک پيامبر بود! و تعجب نکنيد از اين سخن که به ناحق نگفته ام.
و.. زهرا در کنار چنان پدر و مادري به زندگي خود ادامه مي دهد و در زير سايه پيامبر رشد مي کند و خلق عظيم را از پدر چنان که شايسته او هم هست فرا مي گيرد. شايد به حساب ما مادي نگران خردسالي است که بايد وقتش را صرف بازي و لهو کند ولي از نظر مقام و وقار چون انساني است کامل که از دنياي انسان هاي مادي صفت فاصله گرفته و در اعماق فکرش جز خدا کسي نبيند و روانش را جز او کسي نخواند. او از هرچه کوچک و ناچيز است دور مي باشد: از بازي.. از لهو.. از افکار کودکانه..
از سخن بي هوده و از هرچه حقير و پست است. منشي چون پيامبر و خوي و خصالي چون خوي فرشتگان دارد. هرگز لحظه اي از خدا غافل نيست و نه تنها از گناه و لغو بي زار است که حتي نيت آن را نمي کند و هرچند هنوز به حد بلوغ ظاهري نرسيده است که از هر بالغي بالغ تر و هر عاقلي عاقل تر و از هر خداشناسي خداشناس تر است.
من چه گويم که نمي توان زهرا را با اين بيان قاصر و ناقص، معرفي کرد: همين کافي است که پيامبر درباره اش مي فرمايد:
(ان الله يغضب لغضب فاطمه و يرضي لرضاها) خداوند براي خشنودي زهرا خشنود مي شود و براي خشم فاطمه، خشمگين مي گردد.
و همين کافي است که او روح و روان پيامبر و پاره تن او است (فاطمه روحي التي بين جنبي)، (فاطمه بضعه مني من اءغضبها فقد اءغضبني) فاطمه پاره تن من است و آن چه او را به خشم مي آورد مرا بي گمان خشمگين مي سازد.
جابر مي گويد: به امام صادق عليه السلام عرض کردم: دليل نام گذاري فاطمه زهرا به اين نام چيست؟
فرمود: (لان الله عزوجل خلقها من نور عظمته، فلما اءشرقت اءضاءت السموات والارض بنوره)(بحارالانوار، ج43، ص12) براي اين که خدا فاطمه را از نور عظمت خويش آفريد و چون فروغش به آسمان ها و زمين پرتو افکند، همه آن ها را به نور خود روشن و منور ساخت.
اي فروغ نور خدا.. و اي روح پيامبر.. و اي تنها کفو علي.. و اي صدف گوهر ولايت؛ ما امروز به ياد تو و به نام تو جشن ولادت مي گيريم؛ نظر لطفي به شيعيان و پيروان راهت و گدايان درگاهت بنما و آنان را از شر دشمنانت برهان که تنها به خاطر محبت وجود مقدست مورد خشم بيگانگان قرار گرفته اند، ولي کور خوانده اند دشمنانت! که اگر ما را قطعه قطعه کنند دست از پيروي تو نخواهيم برداشت و جز شفاعت تو چيزي در سر نخواهيم پروراند؛ پس به فرياد ما برس اي فريادرس بي چارگان، و ما را درياب اي واسطه فيض فرمانده کون و مکان.